۱۱/۰۳/۱۳۸۵
بیکار
سه ساله اینجا دارم بیکار و بیعار میگردم.دلمو خوش کردم که بچه داری می کردم و نمی تونستم هیچ کاری بکنم.لامذهب اینقدر هزینه ها اینجا بالاست که نمیشه حداقل یک کلاس درست و حسابی رفت.برای درس خوندنم اینقدر دیر شده که الا یا ایحال.تازه دارم یک تکونهائی می خورم.ولی افسوس که مدارک لعنتی ام رو نمی تونم جمع و جور کنم.آدم تا خودش ایران نباشه فایده نداره.کی با این اداره های ایرانی اونم آموزش و پرورش دلسوزانه میره دنبال کار آدم.خودمو بگو دو باره دارم میرم ایران نکردم یک جوری مدارکمو آزاد کنم.واقعا که... .حالا باید بشینم ببینم علی کارش به کجا می رسه؟
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر