۱۲/۲۳/۱۳۸۵
چهار شنبه سوری
ما هم اینجا خودمونو از قافله عقب ننداختیم. شب با یکی از دوستامون خانوادگی رفتیم دانشگاه علی و اونجا چهارشنبه سوری گرفتیم. در آلمان جاهای خاصی برای اینکارها فراهم شده. منظورم آتش روشن کردن و به قول خودشون گریل کردن. اول یک خورده ترس داشتیم که شعله های آتش زیاد نشه، وگرنه پلیس می ریخت اونجا. این آلمانیها برای شعله های آتش هم قانون دارند. هر چی بود ،خوش گذشت.علی از جنگلهای کنار دانشگاه چوب جمع کرد.و چهارشنبه سوری را در آلمان تجربه کردیم. فقط یک خورده سرد بود.دوستمون هم پیتزا درست کرده بود.برای نگارین جالب بود. اولش احساس خطر می کردند، ولی بعد براشون عادی شد. اینام مثل آلمانیها بزرگ شدند. محتاط و مواظب و مراقب. البته این نگین ما خیلی بی کله است. نزدیک بود دستاش رو ناقص کنه. خدا رو شکر دستکش داشت و حرارت تکه چوبی رو که برداشته بود، گرفت.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر