۳/۱۴/۱۳۸۶

حجاب

از دوم یونی یعنی چهاردهم خرداد تصمیم گرفتم حجابم را بردارم. البته حجاب من که حجاب حساب نمی شد. فقط از حجاب زحمتش برام مونده بود. نه روسری درست و حسابی و نه هیچ. فقط میتونم بگم آبروی با حجابها رو می بردم . و به دلایل متعدد اقدام به این کار کردم . زیادم ساده نبود . ولی برام ساده شد. البته احساس گناهش همیشه باهام هست. ولی خوب هر جا بی حجابها رو بردند منم می برند. منظورم اون دنیا است. حجاب مسا له ای است که آدم خودش درگیرشه. وگرنه برای بیننده به جرات میتونم بگم هیچ فرقی نمی کنه. اون اشعه ای که از موهایمان صاعد میشه و مردهای در به در را تحریک می کنه ُ اینجا یا وجود نداره یا صاعد نمیشه و یا درجه تحریک مردها در اینجا متفاوت است. به هر حال اینجوری را هم امتحان کردیم و هیچی نشد . حالا می خواهم بسنجم ببینم دید مردم به من الان و به من قبلی چه فرقی می کنه؟
آیا واقعا علامت سوالهای ترودیستی و دزدی و عقب ماندگی و هزار چیز دیگر برداشته میشود؟ و آنگاه به محجبین خواهم گفت حجابشان رو داشته باشن یا ولش کنند. آخه من میدونم خیلی از افراد محجبه در کشورهای غربی مدام با خودشان درگیر لزوم آن هستند.

هیچ نظری موجود نیست: