فیلمش بد نیست. از این فیلمهای دری وریه. منظور که اگه تا حالا ندیدینش از این به بعد هم نبینینش. البته در قالب کمدی بودن خیلی حرفها رو می زنه ولی علیرغم آن چنگی به دل نمی زنه .
ناگفته نماند دانلود کردنش خیلی خسته ام کرد. ممکن است منباب این مساله فیلم به ام حال نداد.
۳/۰۸/۱۳۸۶
۳/۰۷/۱۳۸۶
LCD پلاسما یا
اگر جدیدا تجربه گشتن در بازار دیجیتال جهت خرید یک تلویزیون جدید را داشته باشید(البته از نوع مایه داری آن را میگویم وگرنه مارا که با این حرفا کاری نیست!) حتما با این دو اصطلاح برخورد کرده اید : LCD و پلاسما . دو محصولی که در ظاهر بسیار به یکدیگر شبیه هستند هر دو دارای یک صفحه تخت با ابعاد نسبتا بزرگ می باشند ولی این ظاهر ماجراست خب اگر به این موضوع برخورده اید و گفته های بازاری فروشنده نیز قانع تان نکرده است به ادامه مطلب توجه کنید.
شباهت LCD و پلاسما پس از عبور از ظاهر مشابه شان در همین جا پایان می پذیرد چرا که این دو از دو نوع تکنولوژی متفاوت برای نمایش تصویر استفاده می کنند که البته این دو تکنولوژی نیز هر کدام مزایا و معایب مخصوص به خود را دارند.
1- LCD :و یا Liquied Crystal Display (بعبارت ساده تر صفحه نمایش با تکنولوژی کریستال مایع) به این صورت عمل میکند که ذرات ریز کریستال مایع در میان دو صفحه شیشه ای تخت بصورت اصطلاحا ساندویچ شده قرار میگیرند که با تغییر اندازه جریان الکتریکی وارده به کریستالها تصویر نهائی شکل می گیرد.
2- پلاسما : تکنولوژی شکل گیری تصویر در این نوع نمایشگرها نسبت دوری با اتفاقی که در لامپ های فلوروسنت رخ می دهد، دارد. بدین نحو که صفحه نمایش از چندین سلول تشکیل شده است که در هر سلول دو صفحه مجزا شیشه ای وجود دارد که این دو صفحه توسط یک شکاف از یکدیگر جدا شده اند ،در درون این شکاف ترکیب گاز نئون - زنون (Neon-Xenon) قرار میگیرد که در حین ساخت دستگاه این گاز به فرم مایع (Plasma) در می آید ، و هنگامی که تلویزیون مورد استفاده قرار میگیرد این گاز باردار شده و تولید فسفر قرمز ، آبی و بالاخره سبز را می نماید که این نیز در نهایت موجب شکل گیری تصویر میگردد. که به هر واحد این فسفرهای رنگی در اینجا پیکسل گفته میشود.
خب اینها اتفاقاتی هستند که در پس زمینه اتفاق می افتند ولی برای مقایسه بین این دو، مهم کیفیت تصویر نهائی به نمایش درآمده است و نه آنچه پشت تصویر رخ میدهد که باز هم در این زمینه هر تکنولوژی مزایا و معایب خود را دارد که به آن می بپردازیم:
الف) مزایای پلاسما ها بر LCD ها: شاید بزرگترین عامل برتری پلاسما ها علاوه بر فاکتور قیمت توانائی آنها در به نمایش درآوردن کامل رنگ مشکی است چیزیکه بزرگترین عامل ضعف LCD ها می باشد تا جائیکه تقریبا هیچ LCD پیشرفته ای نیز قادر به نمایش کامل رنگ مشکی نیست و در هر حال مقداری نور از پس زمینه به بیرون تراوش میکند. دومین عامل برتری پلاسما ها زاویه دید نسبتا بالای آنها نسبت به رقیبان LCD خود است که در اینجا با فاصله گرفتن از یک پنل LCD کیفیت تصویر به نمایش در آمده کم کم رو به افول میرود در حالیکه این موضوع در مورد پلاسما ها تقریبا ثابت است که این مورد نیز مشابه بقیه موارد این قسمت با پیشرفت سریع LCD ها رو به بهبودی است. سومین مورد تفوق پلاسما ها در توانائی نمایش با کیفیت رنگ هاست جائیکه بازهم همان تراوش نور از پس زمینه LCD ها بر کیفیت رنگ های به نمایش درآمده تاثیر دارد . ممکن است این نکته را نیز شنیده باشید که LCD ها در توانائی دنبال کردن تصاویر سریع (مثلا در یک فیلم حادثه ای با فریم های سریع ) کند عمل میکند و سایه تصویر قبلی بروی تصویر فعلی تاثیر گذار است که این نکته مربوط به پنل های نسبتا قدیمی LCD میباشد که با کاهش زمان پاسخگوئی LCD ها این نکته نیز مرتفع شده است.
و اما می رسیم به بزرگترین عامل برتری پلاسما ها بر پسرعمو های LCD شان و آن هم مطمئنا چیزی نیست مگر قیمت ! پلاسما ها مخصوصا در سایزهای بالا قیمت بسیار پائین تری را نسبت به LCD ها ارائه میکنند مثلا یک پلاسمای 42 اینچی در حدود 30 درصد بزرگتر از یک LCD با اندازه 37 اینچ است در حالیکه هردو قیمتی تقریبا مساوی دارند (چیزی نزدیک 2 میلیون تومان) . البته مطمئن باشید که در سال های آینده این نسبت به علت سرمایه گذاری وسیع در صنعت LCD به نفع LCD تغییر جهت خواهد داد ولی در آن موقع هم باز این نسبت در مورد ابعاد بالاتر (مثلا پلاسمای "52 در مقابل LCD "42) برقرار خواهد بود.
ب) مزایای LCD ها بر پلاسماها : اگر از LCD ها ناامید شده اید باید بگویم که این پایان ماجرا نیست . LCD ها قادر به نمایش پیکسل های بیشتری نسبت به پلاسماهای هم سایز خود می باشند ، علاوه بر آن مصرف برق LCD ها نسبت به رقیبان پلاسمای خود در حدود 30 درصد کمتر میباشد و از اینها گذشته وزن آنها نیز بسیار کمتر از پلاسماهاست که این موضوع حمل ونقل و نصب دیواری آنها را آسانتر می کند. طول عمر LCD ها نیز بالاتر از رقیبان پلاسمای خود است (که این نسبت در مورد پنل های قدیمی پلاسما بیشتر مشهود بود که عمری در حدود 20000 ساعت داشتند یعنی چیزی در حدود تماشای روزی 8 ساعت برای تقریبا 7 سال جائیکه LCD ها طول عمر 60000 ساعت را دارا می باشند) که با تولید پلاسماهای پیشرفته این نسبت بطرز مشهودی بهبود یافته است و به رقمی نزدیک به همان 60000 ساعت نزدیک شده است.(لازم به یادآوری است که طول عمر یک پنل زمانی ست که روشنائی صفحه به نصف مقدار اولیه نزول میکند). نکته نهائی در مورد ضعف های پلاسما در قبال LCD پدیده ایست به نام جا افتاده گی تصویر(Burn-in) که در طی آن اگر تصویری بمدت طولانی بروی صفحه ثابت بماند سایه این تصویر تا مدتها بروی صفحه نمایش باقی می ماند که به لطف پیشرفت فناوری و ویژگی های پلاسماهای جدید مثل استفاده از Screen Saver این موضوع به حداقل رسیده است. یک نکته مهم دیگر نیز در اینجا باقی میماند و آن هم پشتیبانی دستگاه از فرمت HD است که تصاویر با کیفیت را ارائه میکند . برای اینکه از این مورد مطمئن شوید حتما دستگاه شما (پلاسما یا LCD) میبایست حداقل از رزولوشن 720در 1280 پشتیبانی کند که این البته شرط لازم است و نه کافی. خب پس از اینکه با این دو نوع تکنولوژی آشنا شدیم حالا نوبت به انتخاب میرسد در این رده اگر دلتان به حال جیب مبارک سوخته باشد و در عین حال خواهان یک تکنولوژی برتر هستید مطمئنا پلاسما انتخاب بهتری ست .ولی اگر قیمت در درجه اهمیت پائینی برای شما قرار دارد و کیفیت بالای تصویر ، حمل آسان ، مصرف پائین انرژی و از همه مهمتر خلاص شدن از تکنولوژی دردسر ساز "لامپ تصویر" برایتان مهم است بدون شک به LCD فکر کنید.
شباهت LCD و پلاسما پس از عبور از ظاهر مشابه شان در همین جا پایان می پذیرد چرا که این دو از دو نوع تکنولوژی متفاوت برای نمایش تصویر استفاده می کنند که البته این دو تکنولوژی نیز هر کدام مزایا و معایب مخصوص به خود را دارند.
1- LCD :و یا Liquied Crystal Display (بعبارت ساده تر صفحه نمایش با تکنولوژی کریستال مایع) به این صورت عمل میکند که ذرات ریز کریستال مایع در میان دو صفحه شیشه ای تخت بصورت اصطلاحا ساندویچ شده قرار میگیرند که با تغییر اندازه جریان الکتریکی وارده به کریستالها تصویر نهائی شکل می گیرد.
2- پلاسما : تکنولوژی شکل گیری تصویر در این نوع نمایشگرها نسبت دوری با اتفاقی که در لامپ های فلوروسنت رخ می دهد، دارد. بدین نحو که صفحه نمایش از چندین سلول تشکیل شده است که در هر سلول دو صفحه مجزا شیشه ای وجود دارد که این دو صفحه توسط یک شکاف از یکدیگر جدا شده اند ،در درون این شکاف ترکیب گاز نئون - زنون (Neon-Xenon) قرار میگیرد که در حین ساخت دستگاه این گاز به فرم مایع (Plasma) در می آید ، و هنگامی که تلویزیون مورد استفاده قرار میگیرد این گاز باردار شده و تولید فسفر قرمز ، آبی و بالاخره سبز را می نماید که این نیز در نهایت موجب شکل گیری تصویر میگردد. که به هر واحد این فسفرهای رنگی در اینجا پیکسل گفته میشود.
خب اینها اتفاقاتی هستند که در پس زمینه اتفاق می افتند ولی برای مقایسه بین این دو، مهم کیفیت تصویر نهائی به نمایش درآمده است و نه آنچه پشت تصویر رخ میدهد که باز هم در این زمینه هر تکنولوژی مزایا و معایب خود را دارد که به آن می بپردازیم:
الف) مزایای پلاسما ها بر LCD ها: شاید بزرگترین عامل برتری پلاسما ها علاوه بر فاکتور قیمت توانائی آنها در به نمایش درآوردن کامل رنگ مشکی است چیزیکه بزرگترین عامل ضعف LCD ها می باشد تا جائیکه تقریبا هیچ LCD پیشرفته ای نیز قادر به نمایش کامل رنگ مشکی نیست و در هر حال مقداری نور از پس زمینه به بیرون تراوش میکند. دومین عامل برتری پلاسما ها زاویه دید نسبتا بالای آنها نسبت به رقیبان LCD خود است که در اینجا با فاصله گرفتن از یک پنل LCD کیفیت تصویر به نمایش در آمده کم کم رو به افول میرود در حالیکه این موضوع در مورد پلاسما ها تقریبا ثابت است که این مورد نیز مشابه بقیه موارد این قسمت با پیشرفت سریع LCD ها رو به بهبودی است. سومین مورد تفوق پلاسما ها در توانائی نمایش با کیفیت رنگ هاست جائیکه بازهم همان تراوش نور از پس زمینه LCD ها بر کیفیت رنگ های به نمایش درآمده تاثیر دارد . ممکن است این نکته را نیز شنیده باشید که LCD ها در توانائی دنبال کردن تصاویر سریع (مثلا در یک فیلم حادثه ای با فریم های سریع ) کند عمل میکند و سایه تصویر قبلی بروی تصویر فعلی تاثیر گذار است که این نکته مربوط به پنل های نسبتا قدیمی LCD میباشد که با کاهش زمان پاسخگوئی LCD ها این نکته نیز مرتفع شده است.
و اما می رسیم به بزرگترین عامل برتری پلاسما ها بر پسرعمو های LCD شان و آن هم مطمئنا چیزی نیست مگر قیمت ! پلاسما ها مخصوصا در سایزهای بالا قیمت بسیار پائین تری را نسبت به LCD ها ارائه میکنند مثلا یک پلاسمای 42 اینچی در حدود 30 درصد بزرگتر از یک LCD با اندازه 37 اینچ است در حالیکه هردو قیمتی تقریبا مساوی دارند (چیزی نزدیک 2 میلیون تومان) . البته مطمئن باشید که در سال های آینده این نسبت به علت سرمایه گذاری وسیع در صنعت LCD به نفع LCD تغییر جهت خواهد داد ولی در آن موقع هم باز این نسبت در مورد ابعاد بالاتر (مثلا پلاسمای "52 در مقابل LCD "42) برقرار خواهد بود.
ب) مزایای LCD ها بر پلاسماها : اگر از LCD ها ناامید شده اید باید بگویم که این پایان ماجرا نیست . LCD ها قادر به نمایش پیکسل های بیشتری نسبت به پلاسماهای هم سایز خود می باشند ، علاوه بر آن مصرف برق LCD ها نسبت به رقیبان پلاسمای خود در حدود 30 درصد کمتر میباشد و از اینها گذشته وزن آنها نیز بسیار کمتر از پلاسماهاست که این موضوع حمل ونقل و نصب دیواری آنها را آسانتر می کند. طول عمر LCD ها نیز بالاتر از رقیبان پلاسمای خود است (که این نسبت در مورد پنل های قدیمی پلاسما بیشتر مشهود بود که عمری در حدود 20000 ساعت داشتند یعنی چیزی در حدود تماشای روزی 8 ساعت برای تقریبا 7 سال جائیکه LCD ها طول عمر 60000 ساعت را دارا می باشند) که با تولید پلاسماهای پیشرفته این نسبت بطرز مشهودی بهبود یافته است و به رقمی نزدیک به همان 60000 ساعت نزدیک شده است.(لازم به یادآوری است که طول عمر یک پنل زمانی ست که روشنائی صفحه به نصف مقدار اولیه نزول میکند). نکته نهائی در مورد ضعف های پلاسما در قبال LCD پدیده ایست به نام جا افتاده گی تصویر(Burn-in) که در طی آن اگر تصویری بمدت طولانی بروی صفحه ثابت بماند سایه این تصویر تا مدتها بروی صفحه نمایش باقی می ماند که به لطف پیشرفت فناوری و ویژگی های پلاسماهای جدید مثل استفاده از Screen Saver این موضوع به حداقل رسیده است. یک نکته مهم دیگر نیز در اینجا باقی میماند و آن هم پشتیبانی دستگاه از فرمت HD است که تصاویر با کیفیت را ارائه میکند . برای اینکه از این مورد مطمئن شوید حتما دستگاه شما (پلاسما یا LCD) میبایست حداقل از رزولوشن 720در 1280 پشتیبانی کند که این البته شرط لازم است و نه کافی. خب پس از اینکه با این دو نوع تکنولوژی آشنا شدیم حالا نوبت به انتخاب میرسد در این رده اگر دلتان به حال جیب مبارک سوخته باشد و در عین حال خواهان یک تکنولوژی برتر هستید مطمئنا پلاسما انتخاب بهتری ست .ولی اگر قیمت در درجه اهمیت پائینی برای شما قرار دارد و کیفیت بالای تصویر ، حمل آسان ، مصرف پائین انرژی و از همه مهمتر خلاص شدن از تکنولوژی دردسر ساز "لامپ تصویر" برایتان مهم است بدون شک به LCD فکر کنید.
۳/۰۱/۱۳۸۶
ایران
این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست
این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست
آن دختـــــــــــر چشم آبی گیسوی طلایی طناز سیه چشــــــــــم چو معشوقه من نیست
آن کشور نو آن وطــــن دانش و صنعت هرگز به دل انگیــــــــــزی ایران کهن نیست
در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان لطفی است که در کلگری و نیس و پکن نیست
در دامن بحر خزر و ساحل گیلان موجی است که در ساحل دریای عدن نیست
در پیکر گلهای دلاویز شمیران عطری است که در نافه ی آهوی ختن نیست
آوارهام و خسته و سرگشته و حیران هرجا که روم هیچ کجا خانه من نیست
آوارگی وخانه به دوشی چه بلایست دردی است که همتاش در این دیر کهن نیست
من بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست
هرکس که زند طعنه به ایرانی و ایران بی شبه که مغزش به سر و روح به تن نیست
پاریس قشنگ است ولی نیست چوتهران لندن به دلاویزی شیراز کهن نیست
هر چند که سرسبز بود دامنه آلپ چون دامن البرز پر از چین وشکن نیست
این کوهبلند است ولی نیست دماوند این رود چه زیباست ولی رود تجن نیست
این شهرعظیم است ولی شهرغریب است این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست
این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست
آن دختـــــــــــر چشم آبی گیسوی طلایی طناز سیه چشــــــــــم چو معشوقه من نیست
آن کشور نو آن وطــــن دانش و صنعت هرگز به دل انگیــــــــــزی ایران کهن نیست
در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان لطفی است که در کلگری و نیس و پکن نیست
در دامن بحر خزر و ساحل گیلان موجی است که در ساحل دریای عدن نیست
در پیکر گلهای دلاویز شمیران عطری است که در نافه ی آهوی ختن نیست
آوارهام و خسته و سرگشته و حیران هرجا که روم هیچ کجا خانه من نیست
آوارگی وخانه به دوشی چه بلایست دردی است که همتاش در این دیر کهن نیست
من بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست
هرکس که زند طعنه به ایرانی و ایران بی شبه که مغزش به سر و روح به تن نیست
پاریس قشنگ است ولی نیست چوتهران لندن به دلاویزی شیراز کهن نیست
هر چند که سرسبز بود دامنه آلپ چون دامن البرز پر از چین وشکن نیست
این کوهبلند است ولی نیست دماوند این رود چه زیباست ولی رود تجن نیست
این شهرعظیم است ولی شهرغریب است این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست
۲/۲۷/۱۳۸۶
کم لطفی
می گم به گمانم یک جائی به من کم لطفی شده. و بدیش اینه که کس دیگری هم ناخواسته درگیر این کم لطفی است. بعضی آدمها غصه چیزهائی رو می خورند که عقل هیچ بنی بشری به آن قد نمی کشه. و البته که برای طرف مهم است.این غصه و شاید افسوس و شاید آرزو آدمها را تا آخر عمر دنبال خودش می کشونه. و اینها همون مسائلی هستند که نگذارند کسی صد در صد از زندگی اش راضی باشه. و این مشکلات همانهائی هستند که شاعر را مجبور به سرائیدن این شعر می کند.
ز هشیاران عالم هر که را دیدم غمی دارد بزن بر طبل بیعاری که آنهم عالمی دارد
زندگی است دیگه ، نمی شه بیشتر از این حرفها ازش توقع داشت. خلاصه ما که از این باب خیرمون به کسی نرسید. بیچاره اونی که باید خیرمون به اش می رسید. ولی خدا به دیگر بنده هایش رحمی کنه و از اون چیزهائی که به همه دوبله اش رو داده به اونهاهم بده
ز هشیاران عالم هر که را دیدم غمی دارد بزن بر طبل بیعاری که آنهم عالمی دارد
زندگی است دیگه ، نمی شه بیشتر از این حرفها ازش توقع داشت. خلاصه ما که از این باب خیرمون به کسی نرسید. بیچاره اونی که باید خیرمون به اش می رسید. ولی خدا به دیگر بنده هایش رحمی کنه و از اون چیزهائی که به همه دوبله اش رو داده به اونهاهم بده
فریاد زیر آب
اینم مثل بقیه فیلمهای زمان شاه بیخود بود. اینقدر هم این فیلمها قدیمیه که تمام مدت باید فیلم رو در مه ببینی..نقش اولش هم داریوش بود.و آهنگهای خودش رو فیلم بود.آهنگ پایانی هم فریاد زیر آب داشت. به همین خاطر اسم فیلم این بود.
۲/۲۵/۱۳۸۶
به نام پدر
فیلم نسبتا قشنگیه.از دید کاملا متفاوتی به جنگ نگاه کرده. وقتی فکرش رو می کنم ما نه سر پیاز بودیم نه ته پیاز. همیشه هم از روزگار شاکی ایم. واقعا از این همه بد بختی های جنگ و بعد از جنگ غصر در رفتیم. در حالی که نیمی از مردم آسیب دیدند. البته ناگفته نماند اگه باز هم جنگی بشه به خاطر ندانم کاریهای این آقایان دولتمرد عمرا جلو نمی رم. اینجوری که معلومه زیادم از جنگ بدشون نمی آید. سر مردم رو بد جوری گرم می کنند و کمی بیشتر حکومت می کنند.کدوم مملکت از ایران برای حکومت کردن بهتر. میگن بپوش می پوشیم ،می گن خفه شو ،خفه می شیم ،میگن بمیر، میمیریم. همه رو هم حواله خدا می کنند. اینقدر خدا رو بالا پائین می کنیم، که نمی رسه به اینور زمینش هم تفعلی کند.شاید هم سیاست این کشورهای غربی اینقدر قوی است که ما کشورهای جهان سومی رو به جون هم میندازند ،و خودشون می نشینند فیلم پورنو می بینند. هر چی هست که حسابی زندگی سگی داریم. مدام برای امتیاز گرفتن از خدا می دویم. آخرش هم اولین نفری خواهیم بود که امام زمان بیچاره را در هنگامه ظهورش... .کاش کسی پیدا می شد مردم ایران رو با یک سیلی آبدار از خواب بیدار می کرد. بابا لذت بردن از زندگی جرم نیست. کمی آروم بگیرید و زندگی واقعی بکنید. به نظر من برای بهشت رفتن لازم نیست این دنیا یتان را ویران کنید. این شیخها هم حق دارند، باید از یک جا نون بخورند. نمیگم گوش نکنید ،چرا ولی باور نکنید. یک خورده خودتان هم فکر کنید لطفا. به طور مثال اگه آقایان محترم بدانند ملت برای جنگ کردن آمادگی ندارند ،خوب جنگ نمی کنند. و اونی که منفعت می بره همین مردم هستند و زیادم بد نمی شه.عقب ماندگی ایران همش به پای دولت نیست ملتم باید مقداری روشنتر فکر کنند.آگاهیهای خود رو بالا ببرند، اونوقت خیلی خوب متوجه میشن کی بازی اشان می دهدوسراغ همون می روند. طرف حساب که مشخص باشه،تصمیم گیری راهتر میشه. حالا این نظر منه، بقیه اش با شما
۲/۲۲/۱۳۸۶
برگ برنده
این چه فیلمی بود اصلا خوشم نیومد. کلی بدآموزی داره.مرده به سزای کارش رسید ولی دختره چی؟ این همه مردم رو سر کیسه کرد آخرش که براش خیلی خوب تموم شد. فقیر که فقیر، دلیل نمی شه این کارها رو کرد. ای خاک بر سر ما که همچی مملکت خر تو خری داریم. واقعا اگه این فیلمها واقعیت داشته باشه که باید همه زندگی ات رو بدی به این سر گردنه گیرا. از ماها که گذشت ولی سرنوشت دخترهای گلم چی می شه؟آخه این منطقیه دستشونو بگیرم از بهشت ببرمشون جهنم.
بعضی وقتها فکر می کنم یک جوری بشه اگه رفتنی شدیم ، نگار و نگین رو نبرم. ولی یک چیز محاله. و اینجاست اونی که میگه من حاضرم این جا هر کاری بکنم ولی ایران نرم بیخود نمی گه. منی که خودم ایرانی ام از ایران رفتن ترس دارم چه برسه به بچه هام که از ایران خوششون نمیاد. ای کاش دست من بود. بدون هیچ شکی ایران نمی رفتم و دست به هر ریسکی برای موندن همیشگی در اینجا می زدم. حجاب ، مجاب بخوره تو سرشون امنیت جانی نداری. ما یک ماه ایران بودیم همچی کتک خوردیم که تو عمرمون نخورده بودیم .صدامون هم در نیومد. مملکت قانون نداره.
آخه عدالت کجا رفته؟ اصلا به چه جرمی ما باید جهان سومی باشیم و اینها نه. چرا این همه تفاوت. کاش میشد یک روز همه مرزها باز میشد و هر کی هر کجا می خواست زندگی می کرد. و ای کاش هیچ گاه من اروپا نمی آمدم. اونجوری سرمو بالا کرده بودمو چهار تا زن چادری با زندگیهای بالا و پائین می دیدم. دیگه نمی فهمیدم اینور ایران هنوز مردم دارند نفس می کشند. دارند زندگی می کنند و لذت میبرند. انسانند ،به حقوق همدیگر احترام می گذارند. از دیوار مردم بالا نمی روند ، آدمو تیغ نمی زنند. همه مرزها و محدوده ها تعریف شده است به علاوه قانون که حسابی روش نظارت داره. و دیگر نیازی نیست طرف خرج زندگی اش رو از جیب یکی دیگه بده.و اون اسلامی که کاش هیچوقت اجبارا مسلمان نمی شدم این جا پیاده می شود. نه در زیر چادرهای ایران.
این دولتمردان ایرانی اسلام را به گند کشیده اند. و سئوال من این است خدائی که این همه معجزه بلده چطور سر این عمامه به سرها هیچی نمیاره.الله اعلم...
اصلا مسلمونی به کنار ایرادی نداره. چرا مسلمون ایرانی؟ چرا مسلمون یک کشور دیگه نشدیم. آخه خیلی سوز داره هم مسلمون باشی هم ایرانی
بعضی وقتها فکر می کنم یک جوری بشه اگه رفتنی شدیم ، نگار و نگین رو نبرم. ولی یک چیز محاله. و اینجاست اونی که میگه من حاضرم این جا هر کاری بکنم ولی ایران نرم بیخود نمی گه. منی که خودم ایرانی ام از ایران رفتن ترس دارم چه برسه به بچه هام که از ایران خوششون نمیاد. ای کاش دست من بود. بدون هیچ شکی ایران نمی رفتم و دست به هر ریسکی برای موندن همیشگی در اینجا می زدم. حجاب ، مجاب بخوره تو سرشون امنیت جانی نداری. ما یک ماه ایران بودیم همچی کتک خوردیم که تو عمرمون نخورده بودیم .صدامون هم در نیومد. مملکت قانون نداره.
آخه عدالت کجا رفته؟ اصلا به چه جرمی ما باید جهان سومی باشیم و اینها نه. چرا این همه تفاوت. کاش میشد یک روز همه مرزها باز میشد و هر کی هر کجا می خواست زندگی می کرد. و ای کاش هیچ گاه من اروپا نمی آمدم. اونجوری سرمو بالا کرده بودمو چهار تا زن چادری با زندگیهای بالا و پائین می دیدم. دیگه نمی فهمیدم اینور ایران هنوز مردم دارند نفس می کشند. دارند زندگی می کنند و لذت میبرند. انسانند ،به حقوق همدیگر احترام می گذارند. از دیوار مردم بالا نمی روند ، آدمو تیغ نمی زنند. همه مرزها و محدوده ها تعریف شده است به علاوه قانون که حسابی روش نظارت داره. و دیگر نیازی نیست طرف خرج زندگی اش رو از جیب یکی دیگه بده.و اون اسلامی که کاش هیچوقت اجبارا مسلمان نمی شدم این جا پیاده می شود. نه در زیر چادرهای ایران.
این دولتمردان ایرانی اسلام را به گند کشیده اند. و سئوال من این است خدائی که این همه معجزه بلده چطور سر این عمامه به سرها هیچی نمیاره.الله اعلم...
اصلا مسلمونی به کنار ایرادی نداره. چرا مسلمون ایرانی؟ چرا مسلمون یک کشور دیگه نشدیم. آخه خیلی سوز داره هم مسلمون باشی هم ایرانی
۲/۲۱/۱۳۸۶
چهارشنبه سوری
با دیدن این فیلم یک خورده آتش ضد ایرانی ام خوابید. اصولا آدم باید به مسائل دقیقتر فکر کنه. منظورم این بدحجابهای ایرانی که من دلم به حالشون خیلی سوخته ، ممکن است یک روزی خیلی از خانواده ها را سوزوندند. خانوادهای رابه خاک سیاه نشوندند و بچه های معصوم رو در به در کردند. خیانت هر جا و هر مکانی باشه بسیار کثیف است. باید اقرار کنم برداشتن حجاب زنهای ایرانی به این سادگی هم که من می گم نیست. اگه خواستار برداشتن حجاب باشیم باید قید خیلی چیزها رو بزنیم.باید به راحتی غربی ها خیلی چیزها رو بپذیریم. باید از ازدست دادن همسر ناراحت نشیم. باید بچه ها رو بتوانیم به راحتی غربیها رها کنیم. باید خیانت رو به روشنی قبول کنیم. باید نگران زندگی پایدار نباشیم.
پس پدیده حجاب خودش به تنهائی مشگل پذیر نیست ،بلکه به عوامل زیادی وابسته است .که کم اهمیت هم نیستند. باید حساب آنها را هم کرد. و این برنامه ریزیها دولت قوی مثل این آلمانیها می خواهد. باید اگه حجابها برداشته شد وکسی از کسی خوشش آمد و بچه اش بی پناه شد دولتی باشد که اونو حمایت کنه ،قانونی باشه که این فاجعه ها رو جمع کنه. و چون عمرا دولت ایران عرضه این سیاستها وبرنامه ریزیها رو نداره ،پس بهتر که همون حجاب رو کله زنها بمونه. هم خیال ما راحتتره هم دولت. اینجوری برای هر چیزی یک قانون دارند ،مشکلاتشم رو هم اسلام می پوشونه. در صورتی که در حالت دومی کلی قانون و تبصره لازمه کی مردشه؟ تازه اسلام هم اونوقت کم میاره بعد چاله چوله هاشو با چی پر کنند؟
نه بابا از خیرش گذشتیم. آزادی نخواستیم. اقلا این جوری دلمون خوشه بهشت میریم.
تا ایران بخواهد اروپا بشه دل مردمش آب میشه.حالا من نوعی زور خودمو می زنم اگه این جا موندگار شدیم که تا بهشت فاصله ای نداریم ،اگه اومدیم ایران چادر سرمون می کنیم تا ببرنمون بهشت.
ولی غلط نکنم اون بهشتی که خدا قولشو داده باید همین دوروبر ما باشه هاااااااا
پس پدیده حجاب خودش به تنهائی مشگل پذیر نیست ،بلکه به عوامل زیادی وابسته است .که کم اهمیت هم نیستند. باید حساب آنها را هم کرد. و این برنامه ریزیها دولت قوی مثل این آلمانیها می خواهد. باید اگه حجابها برداشته شد وکسی از کسی خوشش آمد و بچه اش بی پناه شد دولتی باشد که اونو حمایت کنه ،قانونی باشه که این فاجعه ها رو جمع کنه. و چون عمرا دولت ایران عرضه این سیاستها وبرنامه ریزیها رو نداره ،پس بهتر که همون حجاب رو کله زنها بمونه. هم خیال ما راحتتره هم دولت. اینجوری برای هر چیزی یک قانون دارند ،مشکلاتشم رو هم اسلام می پوشونه. در صورتی که در حالت دومی کلی قانون و تبصره لازمه کی مردشه؟ تازه اسلام هم اونوقت کم میاره بعد چاله چوله هاشو با چی پر کنند؟
نه بابا از خیرش گذشتیم. آزادی نخواستیم. اقلا این جوری دلمون خوشه بهشت میریم.
تا ایران بخواهد اروپا بشه دل مردمش آب میشه.حالا من نوعی زور خودمو می زنم اگه این جا موندگار شدیم که تا بهشت فاصله ای نداریم ،اگه اومدیم ایران چادر سرمون می کنیم تا ببرنمون بهشت.
ولی غلط نکنم اون بهشتی که خدا قولشو داده باید همین دوروبر ما باشه هاااااااا
حجاب
شاه می بخشه. شاه قلی نمی بخشه. اصلا ما به چه جرمی بایست متولد ایران می بودیم .من اگه نخواهم مسلمون باشم کی رو باید ببینم. البته مسلمونی که این بی شرفها ازمون می خواهند. من اگه بخواهم برای همیشه ایران را ترک کنم . به هر قیمتی در یک گوشه دیگر دنیا زندگی کنم کی رو باید ببینم مثلا اتیوپی یا آفریقا یا سومالی. آخه فقط می خواهم جائی باشم که حجابم دست خودم باشه. عیب نداره اگه نون ندارم برای خوردن، لباس ندارم برای برای پوشیدن. ولی در عوض کسی منو با مشت و لگد نمی اندازد داخل ماشین که چهار تا موی ناقابلم رو بپوشونم.این ضعف دولت رو می رسونه که از موهای من می ترسه.آخه بدبختها یک خورده به اطرافتان نگاه کنید. ببیند بقیه مردم چه جوری زندگی می کنند.ببینید مردم دنیا کجایند و ما کجائیم. زنهای دنیا این قدر خودشون را عرضه کردندکه نمی دونند چه بکنند و ما هنوز در موی سرمان گیریم. خدا اگه خیلی ناراحت بود از این کارها یک بلائی سر زنهای غربی می آورد. اون که بلده چکار کنه زلزله ،طوفانی ...چه می دونم از این بلاها .آقا اگه اینقدر زیبائی زشت می بود که نمی داد. میشه یک لطفی بکنید به جای فشار آوردن به زنها به مردها فشار بیارید که با دیدن چهار تا مو قالب تهی نکنند.
از ما که گذشت بیچاره بچه های بیگناهی که از اسلام فقط بگیر بگیرشو می بینند.
از ما که گذشت بیچاره بچه های بیگناهی که از اسلام فقط بگیر بگیرشو می بینند.
۲/۱۹/۱۳۸۶
اسباب کشی


اسباب کشی در آلمان مانند کارهای دیگر راحت و بدون دردسر است.مهم نیست در طبقه چندم زندگی می کنید. ماشینهائی هستند که با دستگاه خاصی به تمام طبقات دسترسی دارند و وسایل شما را بدون دردسر از پنجره به داخل کامیون باربری می برند.این دستگاه به ظاهر ساده شامل نردبانی است که یک باربر روی آن حرکت می کند. فقط کافی است وسایل را از پنجره داخل این باربر گذاشته و دیگر تمام. ناگفته نماند تمام پنجره های آ لمان استاندارد هستند. این روش بیشتر برای وسایلی مانند یخچال و غیره که حمل و نقل آن از پله ها مشکل است بکار برده می شود
الکلی

اینجا خوابگاههائی است که برای افراد الکلی از طرف دولت درست می شود. افراد معتاد به الکل در خیابانها رها نمی شوند. بلکه به آنها تمام امکانات داده می شود زیرا آنها هم قشری از جامعه آلمان هستند. علاوه بر این امکانات ماهانه مقرری هم از دولت دریافت می کنند. و اینها مالیاتهائی است که دولت از قشر حقوق بگیر می گیرد. و سهمی از آن را اینگونه خرج می کند
پرنده
تولد
امروز داشتم به این فکر می کردم این آلمانیها عجب مردم راحتی اند. نگار تولد دعوت بود. بیا و ببین هیچ خبری از اون بندو بساتهائی که ما خودمون رو درگیرش می کنیم نداشت. هیچی. کارت دعوت ،سه عدد بادکنک روی در ورودی،کیک ساده و کوچک، ماکارانی،چند عدد شکلات برای یادگاری و خداحافظ.
البته من از مفصل گرفتن تولد نگار پشیمون نیستم ولی باید حالا حالاها از این آلمانیها درس بگیریم. خیلی با حالند. زندگی می کنند هاااااااااهیچی به خودشون سخت نمی گیرند. نه مراسم تولد آنچنانی،نه مراسم ازدواج آنچنانی و نه مراسم عذاداری آنچنانی
البته من از مفصل گرفتن تولد نگار پشیمون نیستم ولی باید حالا حالاها از این آلمانیها درس بگیریم. خیلی با حالند. زندگی می کنند هاااااااااهیچی به خودشون سخت نمی گیرند. نه مراسم تولد آنچنانی،نه مراسم ازدواج آنچنانی و نه مراسم عذاداری آنچنانی
اشتراک در:
نظرات (Atom)
