زندگی را دوست دارم با تمام بد بیاریش
عاشقی رادوست دارم با تمام بی قراریش
من می خوام اشکام بفهمن وقتی از چشمام می ریزند
تنهائی گرچه کشنده است واسه من خیلی عزیزه
تو کتاب نوشته عاشق خیلی تنهاست خیلی خسته است
جای بارون بهاری روی چترهای شکسته است
اما من می گم یک عاشق همه دنیا رو داره
همه چترا رو باید بست وقتی آسمون می باره
نون عشق و می خورم منت نانوا ندارم
دل سوخته عاشقم با کسی دعوا ندارم
توی دنیایی که گرگ و برگی تو ذاتشه
من می خوام خودم باشم با هیچکی کاری ندارم
زنده بودن نمی خوام قاموس منه
فقط و فقط دو رنگی تنها کابوس منه
گر چه خاکم زیر پا اما غرورم آسمون
عشقی رنگ عشقمه ترانه ققنوس منه
کاش می شددارو باشیم نه زخم کاری نه نمک
قطره آبی باشیم قلب خشک وپر ترک
واسه عشق و عاشقی تو سختیاش کم نذاریم
واسه خودمون آدمی باشیم نه آدمک
خیلیا می گن که عاشقی رو دیدار بدونیم
اما من می گم که عشق و طرح دیوار ندونیم
من می خوام که مثل موج نباشم اما بمونم
کاش میشد بازم تو عین سختی عاشق بمونیم
۳/۲۵/۱۳۸۷
۳/۲۰/۱۳۸۷
اشتراک در:
نظرات (Atom)